روز دهم
سلام روز دهم
سلام روز تازه
سلام فرصت دوباره
یک روز جدید یک هدیه از طرف خداست که من معمولا فراموشش می کنم. یه هدیه بزرگ که بعضی ها آرزوشونه داشتن و متاسفانه وقتشون تموم شده. که بعضیها آرزو میکنن که اطرافیانشون داشتن اما ممکن نیست دیگه . حالا به خودم می گم یک روز دیگه فرصت دارم هدیه بزرگیه باید خیلی خوشحال و شکرگزار باشم. خیلی زیاد.......
خدایا سپاسگزارم به خاطر این روز جدید. سپاسگزارم به خاطر اینکه این روزها هست تا من بتونم بیدار بشم. بیداری سخته و مخصوصا اگر چشم باز کنی و ببینی توی تاریکی چی به بار آوردی حتی کمی درد داره. اما اشکالی نداره. من از رحمت تو ناامید نیستم. مطمئنم که راه حل داره. وقتی گفتی توبه ها را قبول می کنی و حتی بدیها را به نیکی تبدیل می کنی من چرا از رفتارم دردمند باشم. منی که قراره دیگه تکرارشون نکنم. فقط باید به امید و رحمت تو چشم بدوزم.خدایا شکرت که دیشب را زیر یک سقف سر کردم. شکرت که غذای کافی دارم. شکرت که خیالم از اطرافیانم راحته. شکرت که کشورمون امنه . شکرت که بارون اومده. شکرت شکرت
دیشب برنامه نوشتم و تونستم کارهام را نسبتاً خوب جلو ببرم. دلم می خواد امروز حتی از دیروز هم بهتر باشه. خیلی بهتر. اگر همین روند ادامه پیدا کنه من به زودی تغییر بزرگی در زندگیم ظاهر میشه. امروز باید دوباره کاری را قصد کردم انجام بدم فقط به دلیل اینکه تداوم داشته باشم در مبارزه باتنبلی. باید امروز به انجام برسونمش و امیدوارم خیلی خوب از عهدش بربیام.
باید حسم را عوض کنم. حس ها فرکانسهای متفاوت دارند و می تونند آباد کنند یا ویران . من باید اون حس آبادکننده را تقویت کنم. چطوری؟ با شکر گزاری، با فکر کردن به روزهای روشن آینده، با امید داشتن به رحمت خدا، با دریافتن نشانه هایی که خدا می فرسته.
خدایا یک نشونه بفرست امروز واقعا لازم دارم . منتظرم خدایا بفرست تا دلگرم تر بشم.